فصل پنج

ساخت وبلاگ

بندرت كسي را ديده ايم كه راه ما را با جدّيّت بپيمايد و به مقصد نرسد . كسانيكه بهبودي نميابند ، آنهائي هستند كه نميخواهند و يا نميتوانند خود را كاملاً به اين برنامه ساده بسپارند. معمولاً آنان مردان و زناني هستند كه اساساً نميتوانند با خود صادق باشند . متاسفانه چنين اشخاصي وجود دارند . اين دسته مقصّر نيستند و ظاهراً اينگونه بدنيا آمده اند . اينان طبيعتاً نميتوانند روش زيستي را كه نياز به صداقت كامل دارد را در پيش گيرند و امكان مؤفقيتشان كمتر از حدّ معمول است . افرادي نيز وجود دارند كه از آشفتگي هاي روحي و رواني شديد رنج ميبرند امّا بسياري از آنان قابل بهبودي اند ، مشروط بر آنكه توانائي صادق بودن را داشته باشند .

داستانهاي ما بطور كلّي بيان كنندهِ نحوهء زندگيء ما در گذشته و اتّفاقي كه برايمان افتاد و چگونگيء زندگيء ما در حال حاضر است . چنانچه طالب راه ما هستيد و براي بدست آوردنش از هيچ كوششي فروگذاري نميكنيد ، در آن صورت آماده ايد كه قدمهاي مشخّصي را برداريد .

ما در برداشتن بعضي از اين قدمها طفره رفتيم و تصوّر كرديم ميتوانيم راهي آسانتر پيدا كنيم ، ليكن نتوانستيم . صميمانه از شما تقاضا داريم كه از ابتدا كاملاً بي پروا و جدّي باشيد . بعضي از ما سعي كرديم كه به عقائد كهنه خود بچسبيم امّا هيچ نتيجه اي نگرفتيم ، تا آنكه كاملاً تسليم شديم .

بخاطر داشته باشيد كه ما با عاداتي سروكار داريم كه حيله گر ، مبهوت كننده و با قدرتند. بدون كمك غلبه بر آن بسيار مشكل ميباشد . امّا مرجعي وجود دارد كه تمام قدرتها در دست اوست و آن پروردگار است . باشد كه اكنون او را پيدا كنيد . از ميانبرها حاصلي نگرفتيم ، برسر دو راهي رسيديم ، خود را كاملاً به او سپرديم و تقاضاي حمايت كرديم . اينها قدمهائي است كه ما برداشتيم و بعنوان يك برنامه بهبودي پيشنهاد ميشود .

1 - ما اقراركرديم كه در مقابل اعتيادمان عاجز بوديم و اختيار زندگي از دستمان خارج شده بود .

2 - به مرور ايمان آورديم كه نيروي مافوق مي تواند ، سلامت عقل را به ما بازگرداند .

3 - تصميم گرفتيم كه اراده و زندگيمان را به پروردگاري كه خود درك مي كرديم بسپاريم .

4 - يك ترازنامهء اخلاقي بي باكانه و موشكافانه از خود تهيّه كرديم .

5 - چگونگيء دقيق خطاهاي خود را ، به خداوند ،به خود و يك انسان ديگر اقرار كرديم .

6 - آمادگيء كامل پيدا كرديم كه ، پروردگار ، كليّه نواقص اخلاقيء ما را مرتفع كند .

7 - با فروتني از او خواستيم كمبودهاي اخلاقيء ما را بر طرف كند .

8 - فهرستي از تمام كسانيكه به آنها زيان رسانده بوديم تهيّه كرديم و در صدد جبران بر آمديم .

9 - بطور مستقيم در هر جا كه امكان داشت از افراد فوق جبران خسارت كرديم ، مگر در مواردي كه انجام آن زيان مجددي بر ايشان و يا ديگران وارد كند .

10 - به تهيّه ترازنامهء شخصيء خود ادامه داديم و در صورت قصور بلافاصله بدان اقرار كرديم .

11 - از راه دعا و نيايش كوشيديم به پروردگاري كه خود درك مي كرديم نزديكتر شويم و فقط طالب آگاهي از خواست او براي خود و قدرت اجرايش شديم .

12 - با بيداريء روحاني حاصل از اين قدم ها ، سعي كرديم اين پيام را به معتادين برسانيم و اين اصول را در تمام موارد زندگيء خود به اجرإ در آوريم .

بسياري از ما با شگفتي فرياد زدند : اين چه برنامه اي است ، من نميتوانم آن را انجام دهم . مأيوس نشويد ، هيچيك از ما نتوانسته ايم اين اصول را بطور كامل و بي نقص رعايت كنيم . ما از مقدّسين نيستيم ، نكته اين جاست كه خواستار رشد و نموّ معنوي باشيم . ما ادعاي پيشرفت معنوي داريم ، نه تكامل.

توصيف ما از معتاد فصل مربوط به بي اعتقادان و ماجراهاي فرديء ما در گذشته و حال، اين سه نظر كلّي را بوضوح مشخّص ميكند.

الف - كه ما معتاد بوديم و نميتوانستيم زندگيءخود را اداره كنيم .

ب - كه احتمالاً هيچ نيروي انساني قادر نبوده است ما را از وابستگي نجات دهد .

ج - و او پروردگار است كه ميتواند ، اگر در جستجويش باشيم .

با متقاعد شدن در مورد سه اصل بالا ، در برابر قدم سوّم قرار گرفتيم و آن تصميم به سپردن زندگي و ارادهِ خود به پروردگاري كه درك كرده ايم است . حال منظور چيست و چه كاري بايد انجام دهيم ؟

اوّل لازم است متقاعد شده باشيم كه يك زندگيء متكي به اراده شخصي ، حتّي با نيّت خير هم نميتواند مؤفقيّت آميز باشد، زيرا هميشه در حال تضاد با شخص يا چيزي خواهيم بود . اكثر مردم سعي دارند كه بنا به ميل شخصيء خود ، زندگي را به پيش برند . هر كس مانند بازيگري است كه ميخواهد تمام نمايش را شخصاً بگرداند و همواره نور ، رقص و صحنه را به ميل خويش اداره كند و تصوّر ميكند اگر ترتيباتش پا برجا بماند و مردم در مقابل خواسته هايش سرتعظيم فرود بياورند ، نمايش بسيار خوب از كار در ميآيد ، رضايت او و بقيّه حاصل ميشود و زندگي نيز فوق العاده خواهد شد . بازيگر ما ممكن است در جريان صحنه گردانی ، فردي متعهد ، با تقوا ، مهربان ، مردم دار ، صبور، دست و دلباز و حتّي محجوب و فداكار باشد و يا بر عكس بد قلب ، مغرور خود خواه ناصادق ، ، امّا باحتمال زياد او داراي صفات گوناگوني است.

معمولاً چه خواهد شد ؟ نمايش خوب از كار در نميايد و او تصوّر ميكندكه زندگي با او درست تا نكرده است . تصميم ميگيرد سعي بيشتري از خود نشان دهد و دفعه بعد ، بنا به اقتضاي موقعيّت ، يا سختگيريء بيشتر و يا متانت بيشتري بكار گيرد ، امّا با تمام اين تفاصيل باز هم نمايش او را راضي نميكند . او اقرار ميكند كه خود تا حدّي ميتواند مقصر باشد امّا اطمينان دارد كه ديگران بيشتر مقصرند ، لذا به حال خود افسوس ميخورد و رنجيده خاطر و عصباني ميشود . ناراحتيء اصلي او چيست ؟ آيا در واقع او يك فردخودخواه نيست ؟ آيا حتّي مهربان بودنش هم براي ارضاي حسّ خودخواهي اش نيست ؟ آيا قربانيء اين خيال باطل نشده است كه اگر خوب كارگرداني كند ، ميتواند راضي و نيكبخت باشد ؟ آيا اين خواسته هاي او براي بقيّه بازيگران نمايش ، روشن و واضح نيست ؟ آيا رفتار او آرزوي تلافي را در آنها زنده نميكند ؟ آيا آنها سعي نخواهند كرد كه از صحنه به نفع خود بهره برداري كنند ؟ آيا او حتّي در بهترين لحظه هايش به جاي برقراريء توازن درهم ريختگي صحنه را باعث نميشود ؟

به اصطلاح مردم امروز ، بازيگر ما ، خودخواه و خودپرست است . او مانند كسي است كه در فصل زمستان ، درزير آفتاب فلوريدا دراز كشيده است و از بدي وضع مملكت شكايت ميكند ، يا كشيشي كه بخاطر گناهان قرن بيستم آه ميكشد ، يا سياست مداران و اصلاح گراني كه تصوّر ميكنند اگر بقيّه كشورها مواظب كار خود بودند، اين دنيا تبديل به بهشت برين ميشد ، يا خلاف كار و سارقي كه تصوّر ميكند اجتماع بااو بد كرده است و يا آن معتادي كه همه چيز را از دست داده است و اكنون در بند زندان است . اين گله ها و شكايت ها هر چه كه باشد فرقي نميكند ، آيا بيشتر ما در فكرِ رنجشها و حسرت هاي خود نيستيم ؟ به نظر ما خودخواهي و خودپرستي ريشهِ تمام گرفتاريهاي ما است ! ما تحت تأثير انواع ترس ، خيالات باطل خودگرايانه و افسوس به حال خود پاي را برحقّ ديگران ميگذاريم و آنها نيز در مقابل تلافي ميكنند . گاه ما تصوّر ميكنيم كه بدون دليل مورد آزار ديگران قرار گرفته ايم ، امّا وقتي به عقب برميگرديم متوجّه ميشويم تصميماتمان كه بر مبناي خودخواهي بنا شده بود، باعث آسيب پذيريمان شده است . به عقيدهِ ما تمام گرفتاريها ، ساخته دست خود ما است و از وجود خود ما برمي خيزد . معتادين ، نمونه هائي افراطي از انسانهائي هستند كه فقط متكّي به ارادهِ آشوبگر خود ميباشند گو اينكه غالباً خود اينطور فكر نميكنند . ما معتادان بايد از اين خودخواهي دست برداريم زيرا در غير اينصورت نابودمان ميكند ! در اين راه خدا با ما است . معمولاّ اينطور بنظر ميرسد كه رهائي از شرّخودخواهي بدون كمك خدا امكان پذير نيست . بسياري از ما به اخلاقيّات و فلسفه هاي فراواني معتقد بوديم و با آنكه مايل بوديم ، نميتوانستيم آنها را به اجرإ در آوريم . در مقابله با خودخواهي هم ، سعي و كوشش ما بجائي نرسيد و ما به كمك خدا نياز داشتيم !

حال ميخواهيم بدانيم چطور و چرا ؟ قبل از هر چيز ميبايستي از بازي كردن نقش خدا دست بر ميداشتيم ، زيرا هيچ نتيجه اي نداشت و ميبايست تصميم ميگرفتيم كه صحنه گرداني ِ زندگي خود را به او واگذار كنيم . ما پذيرفتيم كه او اصل و بنياد است و ما عوامل او ، او پدر است و ما فرزندان او . اكثر عقيده هاي خوب ، ساده اند و اين عقيده ،سنگ زير بناي پل پيروزی تازه اي بود كه ما از روي آن بسوي آزادي گام برداشتيم .

وقتي ما با خلوص روال جديد را در پيش گرفتيم ، اتفّاقات فوق العاده اي به زندگيمان روي آورد . ما به خدمت صاحب كار تازه و قدرتمندي در آمديم و وقتي به او نزديك ميشديم و كارهايش را به نحو احسن انجام ميداديم ، او تمام نيازهاي ما را برآورده ميكرد . با ايجاد يك چنين زير بنائي ، به مرور دلبستگي ما به مسائل شخصي و طرحهاي حقيرمان كمتر و كمتر شد و بيشتر به آن علاقمند شديم كه چگونه ميتوانيم چيزي به زندگي بيافزائيم . وقتي جريان اين نيروي تازه را در خود احساس كرديم ، از آرامش روح و روان برخوردار شديم . هنگاميكه دريافتيم ميتوانيم با مؤفقيّت زندگي كنيم ، وقتي كه به مرور و فردا و آينده از ميان رفت و ما دوباره متولّد شديم .

اكنون در قدم سوّم هستيم . بسياري از ما به آفريدگاري كه درك ميكرديم گفتيم : «پروردگارا ، خود را به تو تقديم ميدارم . با من كن و از من بساز آنچه خود اراده كني . از اسارت نفس رهايم كن تا انجام اراده ات را بهتر توانم . مشكلاتم را بگير ، تا پيروزي بر آنها شاهدي باشد براي كسانيكه با قدرت تو ، عشق تو و راه تو ياريشان خواهم داد ، باشد كه هميشه بر اراده تو گردن نهم.» قبل از برداشتن اين قدم خوب فكرهايمان را كرديم تا مطمئن شويم كه آماده ايم و سرانجام ميتوانيم خود را كاملاً به او واگذار كنيم . بهتر است اين قدم روحاني ، همراه با شخصي كه بتواند شما را درك كند برداشته شود . مانند همسر ، دوست صميمي يا مشاور روحاني . امّا تنها به ملاقات خدا رفتن بهتر از همراهي كسي است كه از نيروي درك عاجز باشد . فرقي نميكند چه كلماتي به كار رود ، مهّم آن است كه مطالب بي غل و غش و تمام و كمال بيان شوند . اين فقط آغاز كار بود و اگر صادقانه و با افتادگي به انجام ميرسيد ، تأثير عميق و عظيمش فوراً احساس ميشد .

سپس وارد مرحلهء عمل شديم ، اوّلين قدم يك خانه تكاني شخصي بود كه بسياري از ما ، هرگز مبادرت به انجام آن نكرده بوديم . با آنكه تصميم ما سرنوشت ساز و مهّم بود ولي اگر فوراً با كوششي پر حرارت دنبال نميشد ، تأثير دائمي نداشت . اين كوشش براي روبرو شدن و از ميان برداشتن آنچه كه سدّ راه ما بود لازم به نظر ميرسيد . اعتياد ما تنها يك علامت بيش نبود ، بنابراين ميبايستي به دلائل و منشإ آن پي ميبرديم .

بدين جهت مشغول نوشتن نامهِ اعمال يا ترازنامهء خود شديم . اين قدم چهارم بود . كسي كه ترازنامه مرتّبي نداشته باشد، معمولاً ورشكست ميشود . تهيّه ترازنامه تجارتي ، دليلش يافتن و روبرو شدن با واقعيّات است . كوششي است درجهت كشف موجوديِ واقعي و يافتن اجناس اسقاط و غير قابل فروش ، تا بتوان سريعاً و بدون احساس پشيماني از آنها رفع شرّ كرد.اگر صاحب كسب قرار است مؤفق باشد ، نميتواند در مورد ارزشها ، خود را گول بزند.

ما هم دقيقاً همان كار را با زندگي خود كرديم و با صداقت به حساب و كتاب خود كه باعث شكست ما در زندگي شده بود پرداختيم . از آنجا كه رد پاي هواي نفس را در موارد مختلف زندگي خود به وضوح مشاهده ميكرديم و مجاب شده بوديم كه ناكامي ما از آن سرچشمه ميگيرد ، بنابراين توجّه مان به نقش كلّي هواي نفس در زندگيمان معطوف شد .

« دشمن شمارهء يك » كينه و نفرت است و بيش از هر چيز ديگري باعث نابودي معتادين ميشود و انواع مختلف امراض روحي از آن سرچشمه ميگيرد . ما نه فقط از لحاظ جسمي و فكري بيمار هستيم ، بلكه از لحاظ روحاني نيز بيمار ميباشيم و وقتي ناخوشي روحانيِ ما برطرف شود ، جسم و فكر ما نيز به سلامت خواهد رسيد . فهرستي از تمام مردم ، مؤسسات ، يا اصولي كه از آن نفرت داشتيم ، تهيّه كرديم و از خود سئوال نموديم كه دليل نفرت ما چيست ؟ در بيشتر موارد متوّجه شديم كه يا به غرور ما ، يا به جيب ما ، يا به آرزوها و يا به روابط خصوصيِ ما ( روابط جنسي هم جزءِ آن است ) برخورده است و آنها مخدوش ، يا تهديد شده اند و از اين رو است كه ما دل چركين و زخمي شده ايم . در ليست كينه ها ، در مقابل هر يك از آنها مشخّص كرديم كه دقيقاً به كجاي ما برخورده است ، آيا غرور ، امنيّت ، آرزوها ، روابط خصوصي و يا جنسيء ما را مورد تهديد قرار داده است . ما فهرست خود را به صراحت و با دقّت طبق نمونه زير تهيّه كرديم .

دریا...
ما را در سایت دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i1anahide بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 30 آبان 1401 ساعت: 11:33