سوراخ در کشتی!

ساخت وبلاگ

با شاگرد قدیمیم دارم توی خیابون راه می رم. که بهم می گه. آره الان شوهرم رفته سراغ زنای خیابونی. براش یه داستان تعریف می کنم. اینکه گاهی این ما هستیم که چه طور با ذهنمون طرف را به سمت خلاف سوق می دیم.

براش یه داستان از خودم می گم. که لازم نیست اینجا بگم. بهش می گم از اقتدار نه گفتن استفاده کنه و با ذهن خودش شوهرش رو سه سمت خلاف نفرسته.  نه نه نه نمی پذیرم.

شوهرش نیم ساعت بعد یعد سه ساعت بعد یک و نیم ساعت بعد بهش زنگ زد. منم که یه ساعتی باهاش حرف زدم باهاش خواستم برم. به هر حال وای سادیم که شوهرش بیاد دنبالش. یه دفعه دیدم رفتن پیتزا گرفتن و اوف.

حالا قضیه تبدیل شد به یه زوج درمانی. این شاگرد من که حالا دیگه بیشتر دوستمه جلو شوهره نمی تونست لام تا کام حرف بزنه. اما مشخص بود شوهرش خیلی دوستش داشت در عین حال...

در عین حال بهش خبانت هم می کرد. نمی دونم در چه سطحی و این شاگردمو به ورطه جنون کشونده بود یعنی اونم میخواست بره انتقام بگیره و خیانت کنه. و اس ام اس های شوهرش به زنی شوهردار را که خیلی حال به هم زن و سخیف بود بهم نشون داد. و گفت به اون زنه زنگ زده و ....

اوف. من هر روز تقریبا با یه مورد خیانت مواجهم می خوام اساس بیام این خیانت رو اینجا موشکافی کنم که چه طور خیانت درجامعه ما رواج یافته.

به هر حال خیانت چیز دهشتناکی هست. کسی که خیانت می کند طرف مقابل رو در معرض شدیدترین آسیب ها قرار می ده.

من و الف و وشوهره توی یه میدون مرکز شهر نشستیم و اقا دارن از خودشون می گن. اینکه خیلی جذابن و همه زنا بهشون نگاه می کنن. فقط نمی دونم چرا از نظر من انقدا جذاب نیست. انقد از خودش تعریف کرد و کم کم متوجه نوعی خودشیفتگی توش شدم. دلیل نداره یه آدم واقعا خوب بخواد ازخودش زیاد تعریف کنه مگه اینکه از درون خالی باشه و البته مشتاق نگاه تحسین بر انگیز زنش. البته ریشه های اختلالی هم داره.

من یه جواریی توی ازدواج اینا هم نقش داشتم. یعنی الف اون موقعا عاشق اقای ف بود. می اومد گوشی منو می گرفت و با هاش به عراق زنگ می زد واسه اقای ف. اقای ف از ایران رفته بود. هرچی من در گوش الف خونده بودم که بابا بذار بره ولش کن با هزار جور دعا برش گردوند. به خاطرش کتک خورد توی خونه زندانی شد تا اینکه من یه روز اقای ف رو سر مجاهدین دیدم. گفتم آقای ف خجالت نمی کشی. این الف بدبخت به خاطر تو داره انقد می کشه حالا تو ولش کردی به امون خدا و داری واسه خودت می چرخی.

یک ماه نشد که خبر ازدواجشونو شنیدم.

حالا ثمره این عشق اینه که خانم الف با اونهمه عشق میخواد بره به شوهره خیانت کنه. البته بهتون بگما دو روزم نمی تونه دوریشو طاقت بیاره که اینم نشونه وابستگی شدیده.

مردا متوجه نیستن. فکر می کنن یک زن می تونه با خیانت اونا کنار بیاد. و وقتی می فهمن که خیلی دیر شده. حالا یا زنه رفته طلاق گرفته یا رفته خیانت کرده. متوجه نیستن با خیانت چه قدر طرف مقابلشون رو دچار آسیب می کنن. البته اشتباه نشه مردای وفادارم کم نیستن که چوب خیانت زناشون رو خوردن.

القصه به الف می گم حرف بزن بگو چی ناراحتت می کنه. نمی گه. لام تا کام حرف نمیزنه. من به مرده می گم با وجود همه خوبی هات الف ناراحته از ارتباطاتت با خانما.

می گه اینترنتی هست اما الف دیده که یه زن اومده خونشون..... به هر حال یه جور خیلی ملایمی حالیش کردم زنش از چی ناراحته.

اما نمی دونم آخر عاقبت زندگی اینا چی میشه. تا وقتی تعهد توی یه زندگی نباشه نمیشه از اون زندگی انتظار خیلی خوبی داشت. ف از خیلی لحاظا ایده آله. اما مثل یه کشتی سوراخ می مونه. خیانت مثل سوراخه. نمیشه با اون کشتی زد به دریای زندگی.

 

دکتر شیری:

مردم اكثرا لغزش و خيانت را محصول تنوع طلبى ميدانند ولى در روابط جدى ، اين "خشم پنهان" است كه موجب اشتباه ميشود.

نوشته شده در سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 23:39 توسط دریا|

دریا...
ما را در سایت دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i1anahide بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 9:43