لطفاً در مورد احساس مالکیت صحبت کنید
هیچ چیز بدتر از این نیست
که یک وجود را به یک شئ تنزل بدهی.
و مالکیت یعنی این.
فقط اشیاء را میتوان مالک شد.
با یک وجود
میتوانی ارتباط داشته باشی.
میتوانی عشقت را،
شعرت را،
زیباییات را،
بدنت را و
ذهنت را شریک بشوی،
میتوانی شریک شوی
ولی نمیتوانی معامله کنی.
نمیتوانی چانه بزنی.
نمیتوانی زن یا مردی را تصاحب کنی.
ولی همه در روی زمین
به همین کار مشغول هستند.
نتیجه همین تیمارستانی است که
آن را سیارهی زمین میخوانیم.
مردم سعی دارند که
همدیگر را تصاحب کنند.
طبیعی است که این غیر ممکن است،
*طبیعتِ امور چنین است که
این نمیتواند ممکن شود.
آنگاه رنج وجود خواهد داشت.
هرچه بیشتر سعی کنی
که شخصی را به تصاحب درآوری،
آن فرد بیشتر سعی میکند که
از تو مستقل شود،
زیرا این حق مادرزادی هر فرد است
که آزاد باشد،
خودش باشد.
تو به حریم خصوصی دیگری
تجاوز میکنی،
جایی که
مقدسترین مکان در تمام دنیاست.
تنها مکان مقدس به معنیِ واقعی،
حریم شخصی فرد است -
استقلال او،
وجود او.
اگر
عاشق یک شخص باشی،
هرگز به حریم شخصی او
تجاوز نخواهی کرد.
هرگز سعی نخواهی کرد
که یک کارآگاه باشی،
فضولی کنی و
به حریم شخصی آن فرد سرک بکشی.
به فضای خصوصی او
احترام خواهی گذاشت.
ولی
فقط به این بهاصطلاح عشاق
نگاه کن ـ
زن و شوهرها و
دوست پسرها و دوست دخترها ـ
تنها کاری که در تمام اوقات میکنند
این است که راههایی
برای تجاوز به حریم شخصی دیگری بیایند
و وارد دنیای خصوصی او شوند.
آنان نمیخواهند که دیگری
دنیای شخصی و خصوصی خودش را
داشته باشد. چرا؟!
اگر آن شخص مستقل باشد،
فردیت و فضای خصوصی خودش را
داشته باشد آنان میترسند.
مردم در حماقتهای خودشان
شروع میکنند به فکر کردن:
"اگر این شخص از دست من برود،
تمام عمرم بدون عشق گرسنه خواهم ماند."
و او نمیداند که با کوشش
در نگهداشتن این شخص در حبسِ ابد،
گرسنه خواهد ماند؛
اینگونه،
او عشقی دریافت نخواهد کرد.
تو نمیتوانی از یک برده
عشق دریافت کنی.
نمیتوانی
از اشیایی که در تملک داری
عشق دریافت کنی:
از صندلی و از میز و از خانه و
از اثاث خانه نمیتوانی عشق دریافت کنی.
عشق را فقط میتوانی از فردی آزاد، که منحصر به فرد بودن او را محترم شمردهای، دریافت کنی،
کسی که آزادی او را حرمت نهادهای.
به سبب آزادی آن شخص بوده است
که این لحظه از عشق رخ داده است.
برچسب : نویسنده : i1anahide بازدید : 218