اگر بتوانم

ساخت وبلاگ
 مراجع قدیمی و دوست داشتنیم زینب سادات دیروز دو روز پیش بهم زنگ زد.

این دانش آموز که دو سال پیش توی مدرسه راهنمایی به من مراجعه کرد با مادرش همچنان همراه من هستند.

زینب خیلی خوشگل و دوست داشتنیه و از شما چه پنهان همش هم تو فکر عشقه.

بهم می گه مادرشو(مادر پسر) توی روضه می بینم و هی برام قیافه  می گیره حالا یه چیزی یادم بده که قیافه نگیره

زینب دو سال پیش که اومد پیش من در فقر دست و پا می زدن. مادرش یک جراحی سخت کرده بود که منجر به معلولتیش شده بود خواهرش جدا شده بود و پدرش هم اعتیاد داشت و خلاصه در یک سختی عظیمی دست و پا می زدن

من فقط تنها کاری که از دستم بر می اومد

در طی این دوسال

بهش نامه به فرشته ثروت دادم

کارگاه کودک درون رو بهش یاد دادم

با مادرش صحبت کردم و هم کلمات تاکیدی یادش دادم

یکی دوبار رفتم خونشون

و خلاصه هروقت اون زنگ می زد آرومش کردم

البته به زینب گفتم هر وقت وضع مالیشون خوب شد بیاد و حق مشاوره ویژه منو بده

بله دیروز زنگ زد که مادرش دیه رو گرفته و حالا پولدار شدن و چه قدر باید به من بده؟

خواهرشم با شوهر سابقش آشتی کرده

پدرشم اعتیاد رو ترک کرده

راستش من اینو که به آدما می گم بیشتر واسه اینه که بهم زنگ بزنن و نتجیه موفقیاتوشونو ببینم

خوشحالم که تاثیر هر چند اندک بر این زندگی گذاشتم.

اگر بتوانم مرغکی رنجور را به آشیانه بازگردانم حاشا بیهوده نزیسته ام

دریا...
ما را در سایت دریا دنبال می کنید

برچسب : بتوانم, نویسنده : i1anahide بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 22:59