شخصیت

ساخت وبلاگ

شخصیت غیر واقعی

جامعه قضاوت ها و تعبیرهای خودش را به ذهن تو القاء کرده و گفته است این تعبیرها و قضاوت ها یعنی "تو"، یعنی شخصیت تو و تـو متوجه نشده ای که قضاوت دیگری چه ارتباط به شخصیت تو دارد. تو وقتی می گویی من یک سخصیت مثلاً حقير و بی عرضه دارم؛ واقعیت اینست که انگار گفتـه باشـى عمـه ام معتقد است که من چنین شخصیتی دارم. تـو بـاور و قضاوت عمه ام را در حکم وجود یک صفت واقعی در خودت می گیری. این یک اشتباه واضح نیست!؟
و تو هم اکنون به این جهت متوجه چنین اشتباه واضحی نمیشوی که القاء کنندگان آن شخصیت، در کودکی و تأثیرپذیری تو به نظر تو صاحب نظرانی معتبر می رسیده اند؛ تو آنها را به چشم اتوریته نگاه می کرده ای؛ خودت را ضعیف می دیده ای و آنها را غولی از قدرت، عقل و خرد! یک لطیفه ای در کتاب انگلیسی بچه مدرسه ای ها دیـدم بـه ایـن مضمـون: بچه اولی می گوید "هست". دومی می گوید "نیست". اولی باز می گوید "هست". دومی میگوید "نیست". اولی می گوید خود من هم می دانم که "نیست"؛ ولی مادرم می گوید "هست". و چـون مـادرم می گوید "هست" قطعاً "هست"؛ و منهم باید باور کنم که هسـت ـ اگر چـه خـودم می دانم که "نیست". وضع ما هم اینطوری است. عقل خود ما حـالا دیگر همه واقعیت هـا را فهمیده است؛ ولی طول و كثرت القـاء اتوریته ها و تسلیم بودن ما به آنها چنان ما را از خودمـان نـاامید کرده است که عقل و فهم خودمان را باور نداریم، القائات آنها را باور داریم. حال اگر اعتبار آن اتوریته ها در ذهن مـا سقوط کند می بینیم از اول اصلا چیزی به نام "من" وجود نداشته است و مـا بیخود این همه در تلاش بوده ایم و هستیم تا یک چیز "نیست" را نگه داریم، اصلاح کنیم یا آنرا از بین ببریم. متوجه می شویم که ما رنج حقارت و بی عرضگی و ناتوانی پدیده ای را تحمـل می کرده ایم که وجود نداشته است. زشتی های چیزی را توجیه می کرده ایم یا از زشتی های چیزی فرار می کرده ایـم کـه خـود آن چیز اصلاً وجود نداشته است. بیست سی سال با چیزی کلنجار می رفته ایم و آن را در ذهنمان زیرورو می کرده ایم که وجود نداشته است.

محمد جعفر مصفا
رابطه
ص 238 و 239

دریا...
ما را در سایت دریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i1anahide بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1402 ساعت: 6:05