فیلمی بی همنفس یا همنفس یا ببخشید نفس

ساخت وبلاگ
خب حالا که داستان فیلم شد باید دوباره درباره نفس بنویسم.

این فیلم تنها فیلمی بود که من در آن بازی کردم. شاید بگویید کجای فیلم هستم. حقیقت این است که من و لیلا و فاطمه ولی سه تایی چادر گلدار سر کردیم و دویدیدم در کوچه های قدیمی محل زندگی مان.

همان جایی که روزی دسته های امام حسین رد می شد و بوی خاطرات پدر بزرگ ومادر بزرگم را داشت

من هم همیشه می خواستم از این تصویر عاشورا فیلم بسازم. البته در کودکی وقتی هنوز آرزوی کارگردان شدن فیلم داشتم!!!

اما حالا خوشحالم که بچه محل عزیزمان نرگس مرا به آرزویم رساند. یعنی فیلم های خوبی ساخت همانقدر که من دلم می خواست فیلم های خوبی بسازم

من نفس را که می دیدم یاد یک کتاب افتادم کتابی که در کودکی خوانده بودم و ظاهرا روی روح و ورانم اثرات منفی گذاشته بود. کتاب جنایات بشری قرن بیستم.

که نرگس در فیلم نفس هم به آن پرداخته است. من این کتاب رد در سنین دبستانم خواندم درست عین دخترک این فیلم. و در این کتاب که جلد نداشت و آخرشم هم نفهمیدم چه گذشت داستان دخرتکی عاشق است که توسط عده ای دزدیده می شود و در یک فاحشه خانه مجبور به خدمت می شود بعد هم با اندوه می میرد

الان اسمش یادم رفت ولی من تا مدت ها با این دخترک در خیالم هم نوایی کردم و سوخت رفتم به خاطر خواندن داستان آن

درباره فیلم نفس باید بگویم به نظر نرگس در این فیلم به کودکی خود ادای دین کرده است

یا فیلمی است برای کودک درون. من هنوز منتظر یک شاهکار دیگر از نرگسم. داستانی بالغانه

امیدوارم آن را بسازد و شهوت شهرت چراغ زیبایی های فکرش را کور نکرده باشد

دریا...
ما را در سایت دریا دنبال می کنید

برچسب : فیلمی,همنفس,همنفس,ببخشید, نویسنده : i1anahide بازدید : 175 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 13:36